طهورا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

امر به معروف و نهی از منکر

06 آبان 1393 توسط فلاحي

بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الکرب وبلاء
آغاز امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ی مسلمانان نو پای شصت ساله گفتن چنین عبارتی را می طلبد !
جانم فدایت ای امام غریب   لبیک یا حسین   لبیک یا حسین
در هفته امر به معروف و نهی از منکریم واقعا خوب است یک هفته هم خوب است!
دوستان عذادار باور کنیم باور کنیم قول مولایمان امیر المومنین  علیه السلام را که فر مودند: “در جامعه ای که امر به معروف و نهی از منکر ترک شود دین می میرد”
آقایمان امام حسین علیه السلام برای همین  مهربانی مدنی، عاطفه دینی و  اهمیت اجتماع اسلامی به شهادت رسیدند. و سخت است و تحمل می خواهد مثل مادری که فریاد های کودکش را تحمل می کند، صبوری لازم است اما مطمئنا موثر است الحمدلله رب العالمین.

 نظر دهید »

هفت خصوصیت زن مسلمان

03 تیر 1393 توسط فلاحي

بسم الله الرحمن الرحیم

هفت خصوصیت ویژه یک بانوی مسلمان

حجاب


دختر زنده به گور کسی است از خود بیگانه که احساس حقارت می کند و پسر بودن را بهتر و قرین موفقیت می پندارد. به همین دلیل می کوشد مثل پسرها حرف بزند، بپوشد، بی قید وبند باشد، رفتاری تصنعی و هیجانی و سبک داشته باشد و هیچ حرمت و ارزشی برای خود قائل نشود.


به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بشارت تولد دختری دادند. حضرت با نگاهی به چهره اصحاب دریافت كه آنها از این خبر ناخرسندند، از این روی فرمود: شما را چه شده، گلی به من داده شده كه او را ببویم و روزی‌اش بر عهده خداوند متعال است.(1)

یک بانوی مسلمان باید هفت خصوصیت داشته باشد تا شایسته این همه لطف رسول خدا صلی الله علیه و آله گردد. این خصوصیات به قرار زیرند:

1- با وقار و زیبا و در یک کلام “تماشایی"‌  است

دختران “شش سال” زودتر از پسرهای هم سنش به عقلانیت، خودکاری، خودباوری، خود انضباطی، خود مدیری و بلوغ می رسند. دختری که به این مراحل از رشد رسیده است، خود را گنج بی پایانی از مهر و محبت و “صفات” زیبا می بیند و نیازی به “خودنمایی"‌، “بدن نمایی"، ،"‌ریاکاری"‌ و رفتارهای مصنوعی” ندارد. بنابراین گفتار، رفتار و اخلاق او خردمندانه و شایسته و شخصیت او و با وقار و زیبا و در یک کلام “تماشایی"‌ است.

او قدر و قیمت خود را می داند و مانند آن زنانی نیست که به گفته رسول خدا (صلی الله علیه و آله  در عین پوشیدگى برهنه اند (لباس هاى بدن نما و جوراب هاى نازك مى پوشند) هوسباز و دلفریب مى باشند، موهاى خود را طورى آرایش مى كنند كه مانند كوهان شتر جلوه مى كند. اینان داخل بهشت نمى شوند و حتى بوى آن را استشمام نمى كنند، با این كه بوى بهشت از راه بسیار دور شنیده مى شود.(2) جهانگردان فراوانی با تحمل هزینه های سنگین از کشورهای مختلف به عشق تماشای متانت “راه رفتن"‌ و ظرافت “چای ریختن” دختران ژاپنی همه ساله به ژاپن سفر و وقار آنها را تحسین می کنند.

همه دختران جهان کانون مهر و عاطفه اند و بنابراین در زبان عربی “آنسه‌” نامیده می شوند. زیرا از همان خردسالی “نوازشگری”‌” را “بدون هیچ آموزشی"‌‌ نسبت به هر عروسک بی جان و بی تحرکی ابراز می کنند و با مهربانی با عروسک شان سخن می گویند

2- توجه قلبی اش به “خدا"‌ است

یک هنرپیشه که شاید اعتقادی به حجاب هم نداشته باشد، وقتی در نقش مادران، همسران و دختران پیامبران و اولیای الهی صلوات الله علیهم(مثلا در نقش حضرت مریم سلام الله علیها) بازی می کند، با پوشش کامل و ساده و رفتار متین و موقرانه ظاهر می شود. در این حالت هر بیننده ای او را بسیار زیباتر و جالب تر می بیند، چرا که چهره ای روحانی و معصومانه دارد. این است که همه ی دختران و زنان در لباس احرام و با چادر نماز و بر سر سجاده، زیباتر و جالب ترند. اعتقاد به خدا و حیایی که در سیمای یک دختر ظاهر می شود، با هم ربط دارند.

3- عامل “رشد اجتماعی"‌ است

دختری که عاقلانه به زندگی نگاه می کند و به “هنر زن بودن"‌ رسیده است، متوجه است که کار اصلی او این نیست که خود به کاری در اجتماع روی آورد و “نان آور"‌ خانواده گردد، زیرا او به فرموده امام على علیه السلام چون گُلى است (ظریف و آسیب پذیر) نه قهرمان و كار فرما.(3) بلکه هنر اصلی او این است که با “هدایت نامحسوس"‌ و “روحیه ی شاد و سازنده"‌ خود مردی را که همسر اوست، به سوی کار سوق دهد. او توانایی پرورش فرزندانی را دارد که از “خودخواهی"‌، “خودسری"، “خجالتی بودن"‌، گبی مسئولیتی"‌ و “هرزگی"‌ دورند و آنان را به “رشد اجتماعی"‌ و “قدرت تعامل با مردم"‌ می رساند و به طور نامحسوس به “احساس مسئولیت و انجام وظیفه"‌ هدایت شان می کند.

4- عامل “تشویق"‌ و “آرامش"‌ است

همه دختران جهان کانون مهر و عاطفه اند و بنابراین در زبان عربی “آنسه” نامیده می شوند. زیرا از همان خردسالی “نوازشگری"‌ را “بدون هیچ آموزشی"‌ نسبت به هر عروسک بی جان و بی تحرکی ابراز می کنند و با مهربانی با عروسک شان سخن می گویند.

دختری که رشد و رفتار طبیعی دارد، به جای “احساس نیاز کاذب به پشتوانه"‌ می تواند با شیرین زبانی، آراستگی  و متانت رفتاری خود پشتیبان دیگران باشد و به آنها “امید"‌ بدهد و برای “درس و کار و عبادت و زندگی"‌ انگیزه بخش باشد و در عین حال “آرامش"‌ ببخشد.

زن

5- توانایی دارد از شوهرش یک “مرد” بسازد

مانند مهندسی که از یک “ویرانه"‌، قصری زیبا و رفیع می سازد، هر دختری با هر رنگ و قد و اندامی اگر خودش را به درستی بشناسد و بخواهد، می تواند مظهر “صفات"‌ جمال الهی باشد و هنرمندانه و با تکیه بر نکات مثبت، از شوهرش که ممکن است فراموشکار، هوسباز، رفیق باز، متغیر، خشن، افسرده، خسیس و یا ولخرج باشد، مردی عاقل، بالغ، ذاکر، وظیفه شناس، مومن، امیدوار، متعهد، متعادل و مجاهد در یک کلام یک “مرد"‌ بسازد. بی جهت نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: اَلمَرأَةُ الصّالِحَةُ أَحَدُ الكاسِبَینِ: زن شایسته یكى از دو عامل پیشرفت خانواده است.(4)

6- به “زن بودن"‌ خود افتخار می کند

زن، موجودی فوق بهشتی و خورشیدی جذاب، گرم و نورانی است که خداوند او را معلم عاطفه، عشق، شور، نشاط، زندگی است و ماموریت آسمانی کردن انسان به او سپرده شده است. دختری که این کرامت و شأن و مقام والا و رسالت الهی خود را می فهمد، هرگز از زن بودن خود متنفر و بیزار نیست و از اسباب عیاشی شدن برای نامحرمان و نیز گفتار و رفتار مردانه پرهیز می کند. او استعدادهای زیبا، صدا و صورت زیبا و جذابش را بیهوده هدر نمی دهد و این همه توانایی را به هرز(در راه هرزگی) تلف نمی کند. او خود را “زنده به گور” نمی کند.

دختر زنده به گور کسی است از خود بیگانه که احساس حقارت می کند و پسر بودن را بهتر و قرین موفقیت می پندارد. به همین دلیل می کوشد مثل پسرها حرف بزند، بپوشد، بی قید وبند باشد، رفتاری تصنعی و هیجانی و سبک داشته باشد و هیچ حرمت و ارزشی برای خود قائل نشود.

دختری که عاقلانه به زندگی نگاه می کند و به “هنر زن بودن"‌‌ رسیده است، متوجه است که کار اصلی او این نیست که خود به کاری در اجتماع روی آورد و “نان آور”"‌ خانواده گردد، زیرا او به فرموده امام على علیه السلام چون گُلى است (ظریف و آسیب پذیر) نه قهرمان و كار فرما

7- “حضور” در جامعه را به “ظهور” در جامعه ترجیح می دهد

در هر فیلمی، مهمترین نقش را کارگردان دارد و در هر تصویری حضور موثر او را می توان دید، اما در هر فیلمی این هنرپیشگان هستند که “ظهور"‌ دارند و اندیشه و نظر کارگردان را با صدا و رفتار و حالات خود ابراز و اظهار می کنند.

در مدیریت خانواده و جامعه و در همه ابعاد اقتصادی، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی نیز دو نقش اصلی وجود دارد: حضور و ظهور. یک گروه حضوری موثر دارند و یک گروه هم ظهوری واسطه ای.

خداوند حکیم به زن موقعیت، صفات و استعدادهایی داده که می تواند در بیشترین ابعاد زندگی خانواده و جامعه و جهان، نقش کارگردان، یعنی حضوری موثر اما نامحسوس را داشته باشد.

زن انبیا، اولیاء و عقلا را مجذوب خود می کند و مردان را با سر انگشت هنرمندی خود به مسیر حق و خیر و کمال و یا باطل و شر و فساد می کشاند.

اگر دختر از کرامت و قداست خود به عنوان یک زن غافل بماند، گرفتار “بحران هویت"‌ می شود. در این صورت تبرج و ظهور و انگشت نما شدن در کوچه و خیابان برای او “ارزش"‌ می شود، مسحور زبان بازی جوانان هرزه می گردد، اسیر بی بند و بارترین افراد خواهد شد و برده ی جنایتکارترین صاحبان ثروت و قدرت و تزویر می شود. چنین دختری نارضایتی، ابتذال و متلاشی شدن از درون خود را با تداوم خودنمایی و هرزگی پنهان کند.

حرف آخر این که زن مسلمان پشتوانه و معمار شخصیت مرد است و مرد، معمار تاریخ.

پی نوشت ها:

1.  من لایحضره‌الفقیه، ج3، ص482، ح 4693.

2.لسان العرب ج11 ، ص637.

3.  نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 405، نامه 31.

4.مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج14 ، ص171 ، ح16411.

 نظر دهید »

برکت و عوامل آن

01 تیر 1393 توسط فلاحي

عوامل بی برکتی مالمان را بشناسیم!

 


بسیار می‌ پرسند که چرا زندگی و اموالمان بی برکت است؟ عوامل بی برکتی فراوان است همچون تأخیر نماز، بی نمازی، بد نمازی، خیانت، بی تقوایی و… و عامل برکت نیز تقوا، تجارت، عدالت و… است.



بركت یعنی چه؟

برکت به معنی نمو و زیاد است. خدا یک چیزی را زیاد می‌كند. می‌گویند: فلانی تبریک می‌گوید. تبریك هم به معنی این است که دعا می‌كند خدا به این عروسی بركت بدهد. بارك اللّه: یعنی ان شاءاللّه خدا به كار تو بركت بدهد. بركت به معنای دوام و استمرار هم هست. «بركه» به جایی می‌گویند: كه زیر اتاق می‌كندند و منبع آب می‌شد. بركه یعنی جایی كه خیر جمع می‌شود، چون آب خیر است، به آن بركه می‌گویند.

(بركه، بركت، بارك، مبارك، تبرك) ریشه‌ی همه اینها یکی است.

پس به معنای پاكی و قداست هم هست. یعنی به هر چیزی كه زیاد بشود، بركت نمی‌گویند. مثلاً اگر یك سگ چند تا بچه داشته باشد، نمی‌گویند: بركت دارد. بركت آن زیادی است كه مقدس هم باشد. یعنی هر زیادی را هم بركت نمی‌گویند.

عوامل بی برکتی چیست؟

بسیار می‌ پرسند که چرا زندگی و اموالمان بی برکت است؟ عوامل بی برکتی فراوان است همچون تأخیر نماز، بی نمازی، بد نمازی،[1] خیانت، بی تقوایی و… و عامل برکت نیز تقوا، تجارت، عدالت و… است.[2] در حدیث ذیل به چهار مورد اشاره شده است:

رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «أَرْبَعٌ لَا تَدْخُلُ  بَیْتاً وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا خَرِبَ وَ لَمْ یُعْمَرْ بِالْبَرَكَةِ الْخِیَانَةُ وَ السَّرِقَةُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الزِّنَاء؛[3] چهار چیز است که اگر یکی از آن ها داخل خانه ای شود خراب می‌ شود و با برکت آباد نمی شود: خیانت کردن (چه نسبت به اموال باشد و یا اسرار و ناموس) سرقت و دزدی ( از مردم باشد و یا بیت المال) شرابخواری و زنا.»

در قرآن کریم آمده است: « لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ یَكْسِبُونَ»؛[4] اگر اهل روستاها (و شهرها) ایمان آورند و پروا پیشگی کنند ما (درهای) برکات آسمان ها و زمین را بر آن ها باز می‌ کنیم ولی آن ها (آیات الهی را) تکذیب کردند پس ما آنان را در مقابل آنچه انجام داده بودند و کسب کرده بودند مۆاخذه کردیم.» امام علی (علیه السلام) فرمود: «اذا ظهرت الجنایات ارتفعت البرکات؛[5] و وقتی که جنایات ظاهر شوند برکت ها می‌ روند.»

برکت به معنی نمو و زیاد است. خدا یك چیزی را زیاد می‌كند. می‌گویند: فلانی تبریك می‌گوید. تبریك هم به معنی این است که دعا می‌كند خدا به این عروسی بركت بدهد. بارك اللّه: یعنی ان شاءاللّه خدا به كار تو بركت بدهد. بركت به معنای دوام و استمرار هم هست. «بركه» به جایی می‌گویند: كه زیر اتاق می‌كندند و منبع آب می‌شد. بركه یعنی جایی كه خیر جمع می‌شود، چون آب خیر است، به آن بركه می‌گویند

بزرگ ترین مصائب دنیا کدام است؟

دنیا خانه ای است که با بلاها و گرفتاری ها پیچیده شده است، از این رو انسان، انتظار راحتیِ مطلق و بی مصیبت را نداشته باشد، دنیا پیری دارد، بیماری و مرگ دارد. در بین این مصائب، چندمصیبت است که شکننده و غیرقابل جبران است. امیر مۆمنان علی (علیه السلام) خطبه بلیغی ایراد فرمود و در پایان آن فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ سَبْعُ مَصَائِبَ عِظَامٌ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا عَالِمٌ زَلَّ وَ عَابِدٌ مَلَّ وَ مُۆْمِنٌ ضَلَّ وَ مُۆْتَمَنٌ غَلَّ  وَ غَنِیٌّ أَقَلَّ وَ عَزِیزٌ ذَلَّ وَ فَقِیرٌ اعْتَلَّ؛[6] مردم بیدار باشید هفت مصیبت بزرگ و عظیم است که از آن ها به خدا پناه می‌بریم: 1. عالمی که بلغزد (و اشتباه کند و یا گمراه شود)؛ 2. عابدی که از عبادت ملول و خسته شود؛ 3. مۆمنی که گمراه شود؛ 4. آدم امینی که خیانت کند؛ ثروتمندی که فقیر (و ورشکست) شود؛ 6. عزیز و با عزتی که ذلیل شود؛ 7. فقیری که بیمار شود.»

 

پی نوشت:

[1]. ر. ک: مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، مۆسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، چاپ سوم، 1411 ق، ج‏3، ص‏23.

[2]. ر. ک: بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث، بیروت، ج‏103، ص‏5، ح 13.

[3]. همان، ج‏79، ص‏1، ح 4.

[4]. اعراف/ 96.

[5]. غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد تمیمی آمدی، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1361 ش، ص‏485، ح 10465.

[6]. مستدرک الوسائل، ج‏5، ص‏268، باب 60.   برگرفته شده ازتبیان



 نظر دهید »

معرفت الهی

13 خرداد 1393 توسط فلاحي

e="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">

شش َمانع اصلی معرفت خدا:

نفس


ریشه تحصیل كمالات انسانى و اصل فضایل اخلاقى از دیدگاه اسلام ایمان به خداوند بوده و انعقاد ایمان به خداوند مشروط به علم و معرفت است. پس تحصیل علم و معرفت مقدّمه ای است براى ایمان كه به نوبه خود ریشه همه فضایل و كمالات انسانى است.


حال می خواهیم بدانیم چه عواملی مانع رسیدن ما به معرفت خداوند است که در این نوشتار به آن می پردازیم:

1ـ پیروی از هواهای نفسانی

پیروی از هوای نفس به معنای مخالفت با فرمان عقل، شرع و یا وجدان اخلاقی است. یکی از حالات و قوائی که در عقل عملی انسان یعنی در طرز تفکر عملی انسان که مفهوم خوب و بد و خیر و شر و درست و نادرست و لازم و غیر لازم و وظیفه و تکلیف و اینکه الان چه می بایست بکنم و چه نمی بایست بکنم تأثیر دارد، طغیان هوا و هوسها و احساسات لجاج آمیز و تعصب آمیز و امثال اینها است، زیرا منطقه و حوزه عقلی عملی انسان به دلیل اینکه مربوط به عمل انسان است همان حوزه احساسات و تمایلات و شهوات است. در حدیث است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «الهوی عدو العقل»(1) هوا و هوس دشمن عقل است.

امیرمۆمنان علی(علیه السلام) فرموده اند: «الهوی شریك العمی»(2)در این فرمایش گهربار امام هوای نفس را به منزله و همدوش نابینایی معرفی كرده اند و مقصود آن است كه هوای نفس قوه شناخت انسان را از بین می برد.

2ـ حب دنیا

یكی از ریشه های «حرص» دلباختگی و دلدادگی در برابر زرق و برق دنیاست.هنگامی كه آتش سوزان این عشق در درون جان انسان زبانه می كشد او را به سوی حرص و ولع نسبت به مواهب دنیای مادّی می كشاند، مانند عشّاق بی قرار كه فارغ از هرگونه فكر منطقی پیوسته دست و پا می زنند و روز به روز خود را در این لجنزار آلوده تر می سازند.

به طور كلی می توان گفت محبت خارج از اندازه، قوای ادراكی و شناخت فرد را مختل می كند هر گاه فردی به شخص، مقام یا شی ای محبت بیش از حد داشته باشد نمی تواند زشتی ها كمبودها و مضرات محبوب خود را ببیند و بپذیرد و سخن مخالفان محبوب خود را نیز نخواهد شنید. امیرالمۆمنین علی(علیه السلام) می فرمایند: «عین المحب عمیه عن معایب المحبوب و اذنه صماء عن قبح مساویه»(3)چشم محب از دیدن عیوب محبوب نابیناست و گوشش از زشتی بدی های او ناشنواست.

صفات پایدار نفس انسان رفتار و تصمیم های او را تحت تأثیر قرار می دهد. كسانی كه نفس خود را به فضایل آراسته اند در مقام تصمیم گیری و عمل انتخاب شایسته ای دارند و آنان كه نفسشان را به رذایل آلوده اند از انتخاب درست در مقام عمل محروم می مانند عجب و خودپسندی و استكبار از جمله این رذایل است

3ـ سطحی نگری

نگاه سطحی و نزدیك بین، مانع شناخت عمیق امور است انسان هایی كه دچار قضاوت عجولانه هستند و به ظنون خود در قضاوت بسنده می كنند به معرفت یقینی و استواری دست نمی یابند و از شناخت حقایق برتر از حس محرومند.

قرآن كریم اعتماد بر ظن را در موارد بسیاری موجب گمراهی دانسته است. آیات گوناگونی منشا شرك مشركان را پیروی از ظن و گمان معرفی كرده است. تا زمانی كه علم یقینی نداریم نمی توانیم بگوییم حقیقت را شناخته ایم. علم یعنی معرفت به چیزی همراه با عدم احتمال نقیض آن، ولی در ظن و گمان همواره احتمال خلاف وجود دارد قرآن كریم می فرماید:« ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً»(4)گمان در وصول به حقیقت هیچ سودی نمی رساند.

از دیگر مصادیق سطحی نگری و نزدیك بینی، اعتماد به حواس ظاهری و بسنده كردن به آنهاست. افراد حس گرا امر غیر محسوس را كه حواس ظاهری قادر به درك آن نیست منكر می شوند. بنی اسرائیل مردمی نزدیك بین و حس گرا بودند. آنان به سبب اعتماد بیش از حدی كه بر حس خود داشتند فریب سامری را خوردند و مجسمه ناتوانی را معبود پنداشتند.آنان فریب سامری را خوردند زیرا هنگامی كه صدای مجسمه را شنیدند آن را نشانه حیات پنداشتند و این نشانه را كافی دانستند. خداوند درباره این عمل بنی اسرائیل این گونه قضاوت می كند: «افلا یرون الا یرجع الیهم قولا و لا یملك لهم ضرا و لا نفعا»(5) مگر نمی بینند كه گوساله پاسخ سخن آنان را نمی دهد و به حالشان سود و زیانی ندارد؟

این آیه در واقع بنی اسرائیل را سرزنش می كند كه چرا در مشهودات خود تدبر نكرده اند و از خود نپرسیدند كه این گوساله چرا از پاسخ سخنان ما عاجز است و از خود نپرسیدند: چگونه موجودی كه سود و زیانی برای ما ندارد معبود ما باشد؟در این آیه ساده اندیشی و سطحی نگری بنی اسرائیل محكوم شده است.

4ـ عادات فكری و تقلید از پدران

انسان زندگی خود را بر پایه اعتقادی خاص درباره انسان و جهان بنا می كند و این عقاید زیر بنای نظام زندگی و آرزوها و آرمان های اوست دگرگون كردن این عقاید كار دشواری است، زیرا تغییر آنها برخلاف عادات فكری و عملی مردم است مقاومت اقوام گوناگون در برابر رسالت انبیاء نمونه ای از این دشواری است: «فلما جاءهم موسی بایاتنا بینات قالوا ما هذا الاسحر مفتری و ما سمعنا بهذا فی آبائنا الاولین»(6) پس چون موسی آیات روشن ما را برای آنان آورد گفتند: این جز سحری ساختگی نیست و از پدران پیشین خود چنین چیزی نشنیده ایم.

كسانی كه به شیوه ای از اندیشه و زندگی عادت كرده اند به دشواری می توانند آن را مورد ارزیابی قرار دهند و در چنین وضعیتی بسا افكار خلاف عقل كه پذیرفته می شود و هیچ كس به نادرستی آن توجه نمی كند.

5ـ رذایل نفسانی

صفات پایدار نفس انسان رفتار و تصمیم های او را تحت تأثیر قرار می دهد. كسانی كه نفس خود را به فضایل آراسته اند در مقام تصمیم گیری و عمل انتخاب شایسته ای دارند و آنان كه نفسشان را به رذایل آلوده اند از انتخاب درست در مقام عمل محروم می مانند عجب و خودپسندی و استكبار از جمله این رذایل است.

نگاه سطحی و نزدیك بین، مانع شناخت عمیق امور است انسان هایی كه دچار قضاوت عجولانه هستند و به ظنون خود در قضاوت بسنده می كنند به معرفت یقینی و استواری دست نمی یابند و از شناخت حقایق برتر از حس محرومند

امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرموده اند: «العجب یفسد العقل»(7) عجب عقل را فاسد می كند. عجب قدرت شناخت صحیح را از بین می برد و آفت خرد آدمی است امام علی خطاب به فرزند گرامی خود امام حسن مجتبی می فرمایند: «و اعلم ان الاعجاب ضدالصواب و آفه الالباب»(8) بدان كه خودپسندی دشمن صواب رای و سخن درست و آفت خردهاست.

6ـ شیطان

خداوند در قرآن کریم درباره کافران و دلباختگان به عالم طبیعت می فرماید:«شیطان بر آنان مسلط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده، آنها حزب شیطانند. بدانید حزب شیطان زیانکارانند.»(9)

تمام تلاش شیطان این است که سرمایه خداخواهی را از انسان بگیرد و اگر کسی این سرمایه را باخت، خودش را از یاد می برد. این آیه به این نکته اشاره دارد که شیطان در برابر انسان دسیسه می کند تا بر او تسلط یابد و سرمایه او را از او بگیرد.

کلام آخر:

همانطور که بیان گردید پیروی از هوای نفس موجب مخالفت با عقل می گردد و این مورد بعلاوه حب دنیا، تقلید کورکورانه از پیشینیان، سطحی نگری و رذایل نفسانی همه و همه موجب عدم وصول به معرفت خداوند می شوند.

پی نوشت ها:

1ـ مصباح الشریعة، باب 38، ص 223.

2ـ نهج البلاغه، نامه 31.

3ـ الحیاه، ج 1، ص 156.

4ـ یونس/ 36.

5ـ طه/ 99.

6ـ قصص/36..

7ـ الحیاه، ج 1، ص 258.

8ـ نهج البلاغه، نامه 31.

9ـ مجادله/ 19.

گرفته شده از تبیان


 نظر دهید »

شیطان را در کارهایمان شریک نکنیم

06 اردیبهشت 1393 توسط فلاحي

بسم الله الرحمن الرحیم

امام باقر علیه السلام فرمود: هرگاه یکی از شما وضویی گرفت یا غذایی خورد یا آبی آشامید یا لباسی پوشید و هر کار دیگری که انجام داد، سزاوار است که «بسم الله» بگوید  و اگر چنین نکرد شیطان در این کار شریک است.

جامع الاخبار و آلآثار، جلد2، ص 635

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

طهورا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ایام فاطمیه عید نوروز؟؟؟
  • بسم الله الرحمن الرحیم
  • بسم الله الرحمن الرحیم

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس